خلاصه کتاب
در یک شب سرد، دراگونوف که مردی جوان و مسئولیتپذیر است، دختربچهای را در قطار پیدا میکند. در ابتدا او دخترک را به پرورشگاه میسپارد، اما زمان زیادی نمیگذرد که مجبور میشود سرپرستی او را بر عهده بگیرد. ده سال بعد، رابطهای صمیمی و پر از محبت میان آنها شکل میگیرد، اما با ورود حقایق گذشته و باز شدن زخمهای قدیمی، زندگی این دو به مسیری جدید و پرماجرا کشیده میشود.