یه مجله خبری معتبر داریم، یه دختر خبرنگار با بابای پر نفوذ که سر به هواست و یه پسر معمولی، از قشر ضعیف جامعه!
ویانا توی این دفتر به عنوان خبرنگار شروع به کار می کنه و خرابکاریایی به بار میاره و به خاطر نفوذ باباش اونجا موندگار میشه... این وسط این آویز هست که از دستش کم مونده سر به بیابون بذاره! حالا همه چی از ورود شخصیت های جدید شروع میشه... دو خبرنگاری که قراره دردسر بزرگی ایجاد کنن.
«مســیـح» مردی خشک و جدی که بعد چند سال برگشته تا انتقامش رو از مانیا دختری که عاشقش بوده و بگیره!!! با نقشه رئیس بیمارستانی میشه که مانیا هم اونجا کار میکنه. مانیا بیخبر از همجا وارد بازی میشه که با بی رحمی بهش تجاوز میشه و بزور باید...
شادیِ قصه زندگی ساده ای داره.اما به خاطر محیط خانوادگی بدی که داره و اتفاقاتی که براش درگذشته افتاده دیوونه میشه و به تیمارستانی منتقل میشه که شروع کننده یه داستان عجیبه و بامزه است.آشنایی شادی با پسری توی تیمارستان که سال هاست با کسی حرف نزده و بسی خطرناکه همه چیز و عوض می کنه.و شادی که تلاش می کنه پسر و با دیوونگیش به زندگی برگردونه....
نیاز با مدرک هتلداری در هتل بزرگی در تهران مشغول بکار میشود. او بصورت موقت تا زمانی که صاحب هتل که پسر جوانیست برگردد مدیر اجرایی هتل می شود. در یک لج و لجبازی و کلکل با یکی از کارکنان هتل، به دروغ خودش را نامزد صاحب هتل معرفی می کند و این شروع ماجراها و دردسرهایش میشود...
اسم رمان: ملکه ارباب
نویسنده: مهی gh و طناز f
ژانر رمان: عاشقانه، انتقامی، اربابی، دانشجویی
فرمت فایل: PDF
مناسب برای: گوشی موبایل، تبلت، لپتاپ، سیستمهای دسکتاپ، آیفون و آیپد
ماهینی دختری است که در پرورشگاه بزرگ شده و حالا برای رفتن به دانشگاه، مجبور میشود با ساتیار، اربابی خشن و خودخواه ازدواج کند.
اما مشکل اصلی این است که زن اول ساتیار هنوز حضور دارد و این ازدواج پرتنش و پرماجرا را پیچیدهتر میکند.
داستان ملکه ارباب پر است از کشمکشهای عاشقانه، انتقام و روابط پررمز و راز میان شخصیتها.
داستان درباره یلدا است؛ دختری پرجنب و جوش، شیطون و تخس که با استاد جاویدش سر ناسازگاری دارد. یلدا برای انتقام از استاد تصمیم میگیرد پیشنهاد عجیب و غیرمنتظره ازدواج او را قبول کند. اما هر دوی آنها نمیدانند این تصمیم ساده، چگونه مسیر زندگیشان را به کلی تغییر میدهد. رمانی پر از خندههای شیرین، عاشقانههای لطیف و لحظات غیرقابل پیشبینی که در کنار هم تجربهای منحصر به فرد را رقم میزند.
همراز که والدینش را از دست داده، اکنون با خالهاش زندگی میکند. با آمدن عموی همراز و بازگشت او به خانواده پدری، او با امیرارسلان آشنا میشود و...
روایتی دلنشین از کشمکشهای درونی دختری جوان که با وجود مشکلات گذشته، تلاش میکند برای خودش زندگی تازهای بسازد.