دانلود رمان طرز نگاه عاشقانه ات... نهایت این عشق و این طرز نگاه تویی و آن دو چشمان زیبایت، در بین این تلاطم سفر نگاهت ماندم. بیا و فریبایی کن… یا فریبم ده. ولی این شیفته گری را دگر نکن. این نگاه تو سال هاست که با من است..که سال هاست که دوست من شده. پس نگذار که رهایم کند. بجو و بیاب، که با من باش. طرز نگاهت را عوض نکن، این نگاه همان نگاه عاشقانه ای تو بر من است. دست بگذار بر روی قلبم حسش کن…
دانلود رمان روز های سرد عاشقی از امیر فرهی رایگان
روزهای سرد عاشقی ⬆️📚
✍نوشته امیر فرهی
قسمتی از داستان
صداى حركت چرخ هاى اتوبوس بر روى جاده ى پر پيچ و خم دخترك نابينا را به خودش آورد ؛ اوتا به حال بدون پدر و مادر خود جايى نرفته بود و شايد هم دليل ترسش از اين مسافرت همين مى باشد.
دلارام دستش را بر روى دست كارولاين كه درست كنارش نشسته بود گذاشت و به آرامى فشرد و به صداى پدر و مادر خود كه درست بيرون اتوبوس روبه شيشه ى دلارام ايستاده بودن و با جملات به سلامت خترم ، خدا به همراهت باشد او را بدرقه ى مسافرت مى كردند گوش داد.
ساعت ها از حركت اتوبوس گذشته بود ؛ دلارام پس از مدتى كه در سكوت سپرى كرده بود بالاخره روبه كارولاين كرد و گفت :
_دلارام_اميدوارم كه اين دفعه نااميد برنگردم .
كارولاين كه حسابى تحت تاثير حرف دلارام قرار گرفته بود نگاه تحسين برانگيزش را به چهره ى دلارام انداخت و با لحن مهربانش به او گفت :
#روزهای_سرد_عاشقی
#عاشقانه #غمگین
❤️