دانلود رمان آذین... دکتر آذین بهمنش، زنی مستقل و محکم؛ با گذشته ای که سعی دارد لا به لای اتفاقات امروز پنهانش کند. آذین در همه حال در تلاش و تکاپوست و این را تنها راه آرامش خود می داند، تا آنکه روزی برحسب اتفاق با پسری جوان برخورد می کند. امید، پسری به ظاهر فارغ از تمام دنیا اما، با واقعیتی پنهان از همه!
انسان بودن چیست؟ نفس کشیدن میان دیار تنگیِ نفس چه سودی دارد؟
دخترکی که میان گودال اجبار غرق شده و سودای آزادی در سرش میپروراند، چگونه قدم کج نکند و مسیر را طبق راستیِ اجبارهایش گز کند؟
آفتابی که تنها طلوعش بارش و غروبش اشک است، دستش را به دامان کدام احد بیاندازد که از سیاهی چشمانی کور، نجاتش دهد.
دخترکی که غروب میکند و باز هم تن به اجبار میدهد، سر گشته در پس جبر و دار زندگی دست به کارهایی میزند که…
دانلود رمان همخون... قصه دو همخون، قصه یک خواهر و برادر.. قصه ای که در ابتدا کمی تلخ مینماید، اما در پس این تلخی، شیرینی جاودانی همراه است. خواهری فداکار و دلسوز… به مقابله با برادرش که بیش از حد سرکش شده است میرود… در این راه، صدمات زیادی به خودش وارد میکند اما دست نمیکشد، به امید آنکه روزی برادرش را نجات دهد… درگیر عشقی سوزان می شود.. و خیلی از اتفاقات دیگر که همراهش است!
آهیلِ افخم پسرِ یکی از اشخاص بزرگ و قدرتمند در خاورمیانه، معروف ترین موتورسوار خاورمیانه و وارث مجموعه های آموزشی که با گذراندن شبی سیاه با یک دختر عکس های آنها در فضای مجازی منتشر می شود.
با سرتیترهای مختلف از جمله رابطه نامشروع پسر متاهل یکی از بزرگان با دانش آموز مرکز آموزشی اش!
در این هنگام آهیل تصمیم می گیرد که به شیوه ی خودش این افتضاح را پاک کند…
حوالی هیچستان❌فاقد دیگر فرمتها❌
ایران ابطحی، در گذشته قربانی تجاوز بوده و حالا با تلاش خودش تونسته به موقعیت اجتماعی بالایی دست پیدا کنه و به سختی گذشتهی تلخش و فراموش کنه. با ورود جاوید نواب به زندگیش، دوباره جرأت تکیه کردن به مردی رو پیدا میکنه. جاوید نواب، مردی با اخلاق خاص خودش که از گذشتهی تلخ ایران چیزی نمیدونه ولی اتفاقهایی باعث میشن گذشتهی ایران مخفی باقی نمونه...
داستان رمان مومیایی زندگی دختری به نام تارا را روایت میکند.
دختری با گذشته ای پیچیده…
زندگی ای پر از فراز و نشیب که اثراتش تا الان هم گریبان گیرش است…
تارا به همراه نامزدش اشکان، در پی آماده سازی مراسم عروسی شان هستند اما…
یه مجله خبری معتبر داریم، یه دختر خبرنگار با بابای پر نفوذ که سر به هواست و یه پسر معمولی، از قشر ضعیف جامعه!
ویانا توی این دفتر به عنوان خبرنگار شروع به کار می کنه و خرابکاریایی به بار میاره و به خاطر نفوذ باباش اونجا موندگار میشه... این وسط این آویز هست که از دستش کم مونده سر به بیابون بذاره! حالا همه چی از ورود شخصیت های جدید شروع میشه... دو خبرنگاری که قراره دردسر بزرگی ایجاد کنن.