دانلود رمان عاشقانه با دیجی رمان
خلاصه کتاب

بهار که پدرش فوت شده و خانواده اش از لحاظ مالی تو شرایط بدی هستند، بعداز اینکه رشته پرستاری دانشگاه تهران قبول میشه به اصرار مادرش بجای کارکردن میاد تهران.چون دیر اقدام کرده بود خوابگاه گیرش نمیاد و مادرش بهش میگه چون تو شرایط خوبی نیستن بهتره بره خونه ی دختر خاله اش.

دختر خاله ی بهار یه دندان پزشک پولدار که بعداز فوت شوهرش با برادر شوهرش مهرداد که هفت هشت سال از خودش کوچیکتره و یه مرد خوشتیپ و جذاب و مایه داره ازدواج کرده و زندگی خوبی نداره چون مدام با مهرداد درحال جنگ و دعواست.

همون روز اول مهرداد از بهار خوشش میاد و بهش پیشنهاد رابطه میده و اونقدر بهارو به پول و قربونت برمهاش وسوسه میکنه تا بهار باهاش وارد رابطه میشه و موفق هم میشه و دقیقا زمانیکه استاد بهار فرزین عاشقش میشه رسوایی عظیمی به بار میاد که..

خلاصه کتاب

قضاوتت کردند؟
فدای سرت .
خدا را شکر کن .
تو یکی را داشتی که به اندازه ی یک هشتِ افتاده پشتت
بود.
کنارت بود.
همراهت بود.
همدمت بود.
عاشقت بود.
عاشق...

خلاصه کتاب

این رمان در مورد دختری که سره یک شرط پا به مرده شور خونه میزاره و میبینه اونجا یک سری آدم به دخترای مرده ت*جاوز میکنن و از ترس هیچی نمیگه که به اونم ت*جاوز میکنن و...

درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود رمان عاشقانه با دیجی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.