دانلود رمان عاشقانه با دیجی رمان
خلاصه کتاب

خلاصه :
نگاهی به دانش آموزم انداختم، خیلی جذاب بود با دیدنش...

خلاصه کتاب

داستان درمورد یه روستاست ، یه روستای سر سبز در ناحیه شمال که دست تقدیر خانواده گیلدا رو میکشونه تو روستا و یه سری اتفاق ها میوفته که آب روستا مسموم میشه و تمام تقصیر ها میوفته گردن خانواده گیلدا ….
بماند که چجوری پدر و مادرش رو به بدترین نحوه از دست میده مردم روستا دنبال گیلدا هستن که اون فرار میکنه و پناه میبره به جنگل ….
با تمام سختی ها تو سن هشت سالگی یتیم میشه و حالا از اون جریان هفت سال میگذره …
و حالا گیلدا ۱۵ساله بدون اینکه متوجه بشه پسر ارباب روستا ارباب چاوش رو از مرگ نجات میده اونممم کجااااا….و چطوری ….خود خود هیجان از دستش ندید …حتما بخونید
تقدیر است دیگر گاهی محکم ..

خلاصه کتاب

دستمال رو محکم روی سرامیک های اتاق خواب کشیدم ،اینقدر اینکار رو تکرار کردم تا همه جا
تمیز شد.
عرق روی پیشونیم رو با پشت دستم پاک کردم، دستمال و سطل رو برداشتم و به انباری بردم.
کمی گردن و کمرم رو مالیدم،کمی که آروم شدن به پذیرایی رفتم.
خانوم روی مبل نشسته بود و پاش رو روی پای دیگه اش انداخته بود و با یکی از دوستانش
حرف میزد.
روی زمین زانو زدم و شروع به…..

خلاصه کتاب

داستان در مورد دختری یتیمه و فقیره..
که جایی برای موندن نداره و تو کوچه
خیابون ها میمونه..
و پسر داستان ما پسری خشن و مغروره
این پسر خشن یکی از ارباب های بزرگه
و از پدرش به یه سری دلایل متنفره..
و دست سرنوشت این دو را بین هم قرار میده.

خلاصه کتاب

سایه یه دختر ۲۰ساله آروم و بسیار درونگرا هست کسی که تااین سن هیچ دوست جنس مخالفی نداشته...خیلی اتفاقی توتلگرام با مردی به اسم آراز اشنا میشه و برای مقابله بااین استرس بصورت مجازی باهاش وارد رابطه میشه...سایه بهش اعتماد میکنه وحرفاشون از مساعل عادی به گفتن فانتزی های جنسی میرسه اما این رابطه مجازی باقی نمیمونه و سایه خودشو وسط یه رابطه ی مخفی و ممنوعه بامردی که میخواد فانتزی هاشو عملی کنه میبینه....

درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود رمان عاشقانه با دیجی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.