انسان بودن چیست؟ نفس کشیدن میان دیار تنگیِ نفس چه سودی دارد؟
دخترکی که میان گودال اجبار غرق شده و سودای آزادی در سرش میپروراند، چگونه قدم کج نکند و مسیر را طبق راستیِ اجبارهایش گز کند؟
آفتابی که تنها طلوعش بارش و غروبش اشک است، دستش را به دامان کدام احد بیاندازد که از سیاهی چشمانی کور، نجاتش دهد.
دخترکی که غروب میکند و باز هم تن به اجبار میدهد، سر گشته در پس جبر و دار زندگی دست به کارهایی میزند که…
دانلود رمان همخون... قصه دو همخون، قصه یک خواهر و برادر.. قصه ای که در ابتدا کمی تلخ مینماید، اما در پس این تلخی، شیرینی جاودانی همراه است. خواهری فداکار و دلسوز… به مقابله با برادرش که بیش از حد سرکش شده است میرود… در این راه، صدمات زیادی به خودش وارد میکند اما دست نمیکشد، به امید آنکه روزی برادرش را نجات دهد… درگیر عشقی سوزان می شود.. و خیلی از اتفاقات دیگر که همراهش است!