دانلود رمان خان کوچک از فاطمه عبدی با لینک مستقیم

دانلود رمان خان کوچک از فاطمه عبدی با لینک مستقیم

📖 دانلود رمان خان کوچک – عاشقانه‌ای پر از معما و هیجان

📌 مشخصات رمان

📚 نام رمان: خان کوچک
✍️ نویسنده: فاطمه عبدی
📖 ژانر: عاشقانه، معمایی
📂 فرمت: PDF
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپ‌تاپ، سیستم، آیفون و…

📜 خلاصه رمان خان کوچک

رمان خان کوچک، فواد خانی، مردی که با اخم‌هایش تن مردم روستا را می‌لرزاند، دل در گروی دخترعمویش دارد. اما درست در میان این عشق، سراب، خدمتکار عمارت، عاشق مردی فراری می‌شود و تصمیم به فرار با او می‌گیرد. این خیانت و فرار، زخمی عمیق بر غرور فواد می‌زند و او تصمیم می‌گیرد سراب را عذاب دهد تا زمانی که…

🔹 دخترعموی فواد متوجه عشق او می‌شود و حقیقتی را درک می‌کند…
🔹 اما در شب حجله، سراب توسط محمد دزدیده می‌شود و سرنوشت همه تغییر می‌کند…

📖 این رمان عاشقانه و معمایی، داستانی پر از کشمکش، عشق، خیانت و رازهای خانوادگی است که شما را تا آخرین صفحه مجذوب خود خواهد کرد.

📚 بخشی از رمان خان کوچک رایگان اثر فاطمه عبدی

آرام نفس می‌کشم… با صدای در، هر دو از جا می‌پریم. سریع از او دور شده و در را باز می‌کنم. سارا با اخمی غلیظ نگاهم کرد و متقابل، جدی‌تر از او، ابروهایم را گره زدم. کم نمی‌آورد.

• عمه، اینجا چیکار می‌کنی؟

  دست‌هایم را به هم تکیه می‌دهم و می‌گویم: اومدم پیش زنم.

  داخل می‌آید، همان‌طور جدی و با اخم، به سراب اشاره می‌کند تا چیزی سر کند. رو به من می‌گوید:

• هفته بعد عروسیه. تا اون موقع، سراب پیش من می‌مونه. نمی‌خوام همدیگر رو تا روز عروسی ببینید!

  کلامش را می‌برم: نمیشه عمه! این چه رسم مزخرفیه که شما دارید؟!

  ابرویی بالا انداخته و می‌گوید: همین که گفتم! حق ندارید همدیگر رو ببینید. تا همین جاش هم خیلی با دلتون راه اومدم!

عصبی، دندان‌هایم را روی هم فشردم. سراب سرش را پایین انداخته و چیزی نمی‌گفت. تنها کاری که بلد بود، بازی با انگشتانش بود، بدون هیچ اعتراضی. این مرا به جوش می‌آورد!

• حالا همیشه خدا زبونت یک متری باز بودها! سراب، نمی‌خوای چیزی بگی؟

  سرش را بالا گرفت و با مظلومیت تمام گفت:

• مگه کسی به حرف من اهمیت میده؟ من اینجا چیکارم پس؟!

با شیطنت، چشمکی زد. سارا که پشتش به ما بود، این حرکتش را ندید.

• تو که فقط بلدی کتک بزنی! اون روز سر ناهار یادت رفته؟ هنوز تنم کبوده!

کم مانده بود قهقهه بزنم، اما اخم‌هایم را فشرده‌تر کردم تا از انجام این حرکت جلوگیری کنم. از شدت خنده دلم می‌خواست پهن زمین شوم. سارا که قیافه قرمز شده‌ام را دید، خیال کرد عصبیم، برای همین از اتاق بیرون رفت و همزمان گفت:

• ده دقیقه دیگه حاضر شو سراب خان! کاریش نداشته باش، بذار سر و صورتش سالم بمونه. عروسی‌تون نزدیکه!

سرم را بالا و پایین کردم. بیرون رفت و در را باز گذاشت. وقتی از رفتنش مطمئن شدم، در را بستم و با خنده به طرفش رفتم.

• من کتک می‌زنم، آره؟!

لبخند شیطانی و در عین حال ترسیده‌اش، بدجوری بر دل بی‌صاحب مانده‌ام می‌نشست. جوری که می‌خواستم آن‌قدر در آغوشم بفشارمش که نفسی برای این کارها برایش نماند…

شیطنت هم حدی دارد! می‌توان گفت حدش، به اندازه صبر کم من است! به سمتش که می‌دوم، همانند خرگوشی گریزپا فرار می‌کند. توی تله دستانم که می‌افتد، راه دررویی نیست. پس از خودم به خودم پناه می‌آورد و سرش را روی کتفم فشار می‌دهد.

• جرمت سنگین‌تر شد!

  با مظلومیت سرش را بالا آورد و گفت: چرا؟

• چون که…

ادامه حرف‌هایم با دوخته شدن لبانم روی آن صورت‌های خوش‌فرم بریده شد. مگر چیزی مهم‌تر از او و چشمان آبی‌اش وجود داشت؟ من که بعید می‌دانم، حداقل برای دل من این‌طور است…

📖 چه کسی می‌گوید عقل منطقی تصمیم می‌گیرد؟ من که این حرف‌ها را باور ندارم! سراب باشد…

📚 رمان‌های مرتبط

دانلود رمان زندگی به وقت اقلیما pdf نیلوفر قائمی فر رایگان

دانلود رمان آسمان دیشب آسمان امشب از مهسا نجف زاده رایگان

دانلود رمان جگوار اثر سبا سالاری با لینک مستقیم

⚠️ درخواست برای نویسنده رمان خان کوچک

🔸 اگر نویسنده محترم با انتشار این رمان مخالف است، لطفاً درخواست حذف ارسال کند.

📥 چرا باید رمان خان کوچک pdf را بخوانید؟

✅ داستانی پر از عشق، خیانت، انتقام و رازهای خانوادگی
✅ شخصیت‌پردازی قوی و دیالوگ‌های احساسی که شما را درگیر داستان می‌کند
✅ لحظات عاشقانه و معمایی که تا آخرین صفحه شما را درگیر خود خواهد کرد

📌 همین حالا این رمان را دانلود کنید و وارد دنیای پرماجرای فواد و سراب شوید!

💬 نظرات شما مهم است!

💭 فکر می‌کنید فواد می‌تواند عشق خود را حفظ کند یا بازی سرنوشت او را به چالش خواهد کشید؟
📢 نظر خود را در بخش کامنت‌ها با ما در میان بگذارید و به این داستان جذاب امتیاز دهید!

🔍 دانلود رمان خان کوچک PDF |رمان عاشقانه و معمایی | نسخه کامل | معرفی و خلاصه داستان